راه برگشت
امروز دوم بهمن سال صفر دو امتحان اخر رو هم تموم کردم
و الان دارم برمیگردم..
راه رفته رو دارم برمیگردم..
راهی که حدوددو سه ساله مرتب میرم و میام
گاهی با خنده گاهی شادی گاهی گریه و چند بار با حال مرگ
و اصلا از یادآوریش خرسند نمیشم
میخواستم شکرگزاری امروز رو انجام بدم
خدایا من خودم و زندگی ام رو با کسی مقایسه نمیکنم
بخصوص امروز امروز..
امروز من خوشحال از پایان امتحان خوشحال از برگشت و دور شدن
از اون ادم های سمی که حتی نفس کشیدنشونم تو هوایی من هستمم
ازارم میداد..
حداقل تا بیست رو قرار نیست تحمل کنم
بعد بیست روز هم که خدا خیلی خیلی جلو تر از ماست
اون میدونه..
قراره ایدا بیاد
ی زندگی ساده ساده ساده خواهم داشت در این بیست و یک روز
و ب سرعت برق و باد خواهد گذشت..
حرف از مقایسه شد..
اونایی که چندین سال پیش با من تو این وبلاگ بودن چیشد؟
رفتن؟
الان هرکدومشون ی گوشه دنیان..
من ولی..
شاید از لحاظ جغرافیایی سر خونه اولمم
الان این وبلاگ تبدیل شده ب کنج عزلت من
ب گوشه متروکه ذهنم
ب مخروبه خیالم
بماند..
ولی اینجارو دوست دارم..ریشه در خاکم!
مثله همینجا که دوستش دارم ولی ارزومه ک برم..
کاش ی روز بشه که برم نه؟
کاش ی روزی با یه حالت خیلی متفاوت تر
خوب ها
خیلی خوب
نوشته هامو بخونم و مرور کنم
عین اون فیلم دفترچه خاطرات..
چیزی نمیخوام بگم دیگه..
چمدون و همه چیم رو بستم...
شکر خدای من
ارد.پل راه.یازده و بیست و سه
[ بازدید : 369 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]